داروین و داروین گرایی:
در پست قبلی سومین و آخرین نظریهای که با آن جهان را توضیح میدهیم، یعنی به نظریهی جهانی در حال تکامل پرداختیم و سیر مطرح شدن این نظر را دنبال کردیم تا ردپای داروین را به طوری محسوس در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۹ با انتشار کتاب دربارهی منشا گونههای او یافتیم.
وقتی ردپای داروین را دنبال میکنیم و به گذشته میرویم، میبینیم او و کاری که کرد، شاید مهمترین انقلاب فکریای باشد که بشر آن را تجربه کرده است. این رخداد، باور به ایستایی و حدوث[1] جهان و بیهمتایی انسان را به چالش کشید و علت سازگاری قابل توجه موجودات زنده را در جایی دیگر جست و جو کرد.
کاری که داروین کرد، فراتر از طرح کردن فرض تکامل و ارائهی شواهدی برای وقوع آن بود. او برای تکامل تبیینی ارائه کرد که متکی به هیچ قدرت ماوراالطبیعهای نبود. تبیین او و استفادهاش از پدیدهها و فرایندهای طبیعی، چیزی است که هر کسی میتواند آنها را هر روز در طبیعت مشاهده کند.