در ادامهی سلسله پستهای مربوط به زبان و تکامل آن، در این مطلب، با تعدادی از نظریات تکامل زبان آشنا میشویم. از پیشینهی این بحث که به افلاطون باز میگردد، تا اولین فرمولبندیهای زبانی که به دههی ٨٠ میلادی میرسد. سپس مروری کوتاه داریم به منشا زبان و بررسی اینکه که آیا زبان، امری غریزی است یا نه؟ نقش نورونهای آینهای در زبان و منشا آن چهگونه توجیه میشود؟
از نظر تاریخی، بحث بر سر تکامل زبان به افلاطون باز میگردد. در یکی از سخنانش، او میپرسد که آیا زبان، یک سیستم از علائم اختیاری[1] (بر پایه اختیار فرد) است یا اینکه، کلمات یک ارتباط درونی[2] (وابسته به ارزش خود زبان و نه عوامل خارجی) با آن چیزهایی دارند که به آنها اشاره میکنند؟ این سوال، در طول قرنها همچنان باقی مانده است و هنوز در حیطهی تکامل، بر سر آن بحث و مباحثه است.
اگر کلمات اختیاری باشند؛ از کجا امدهاند؟ در کتاب تبار انسان داروین (۱۸۷۱)، که در آن تواناییهای ادراکی بین نخستینیان انسانی و غیر انسانی مقایسه شده است؛ این سوال فلسفی که «کلمات یک زبان از کجا آمدهاند؟» به یک سوال زیستی بدل شد. مرور مختصری از نظریههای اصلی تکامل زبان، بینشی بهتررا در این بحث فراهم میآورد.
فرمول بندی زبان
برای قرنها، فیلسوفان و دانشمندان هنگام مطالعهی منشا زبان، سعی میکردند انواع مختلفی از نظریههای زبان را به صورت قاعده و فرمول درآورند. فقط چند مورد از این تئوریها، در طول تاریخ جان سالم به در بردهاند. یکی از اولین مقالات در این موضوع، از یوهان گوتفرید هردر (۱۷۷۲) بود، که مقالهی خود را با عنوان رسالهای در منشا زبان[3]، به آکادمی علوم برلین ارائه داد و جایزهی بهترین مقاله در موضوع زمان را دریافت کرد. او در مقالهی خود، ادعا میکند که زبان، حاصل آفرینشی به دست انسان، است. اولین کلمات، منشا آگاهی بودند. شکلهای آوایی این کلمات در درجه اول به صداهای اشیا (که ما آنها به عنوان نامآوا[4] میشناسیم) نزدیک بود. همانطور که انسانها توسعه یافتند، کلمات و زبان هم، توسعهیافتهتر و پیچیدهتر شدند. در نظر هردر، دستور زبان در اصل زبان نیست؛ بلکه یک “روش استفاده از آن” است؛ که تنها به همان اندازه تکامل یافت که نیاز به صحبت در مورد موجودیتهای خارجی افزایش یافت. نظریه هردر در تضاد مستقیم با دیدگاههای مدرنی، مانند: دیدگاه چامسکی است که دستور زبان [5] را به عنوان هستهی زبان در نظر میگیرد.
زبان، یک غریزه
در کتاب تبار انسان[6]، داروین تئوری خود را از زبان انسان بیان میکند. او به وضوح بیان میکند که زبان چیزی است، که انسانها را از سایر پستانداران نخستین متمایز میکند. او استدلال میکند که زبان غریزی نیست؛ چرا که باید یاد گرفته شود و انسانها تمایلی غریزی برای انجام این کار دارند.
تعدادی از نظریات تکامل زبان نیز، هیچ کدام از جنبههای مربوط به مغز را در نظر نمیگیرند. در تکامل زبان اثر ویلیام تکامسه فیتچ، زبان یک پیش زبان/زبان قدیمی[7] در نظر گرفته میشود. (برای اطلاعات بیشتر به فیتچ (۲۰۱۰) مراجعه کنید.)
زبان، نتیجهی کار نورونهای آینهای
در زمینهی نظریهی مربوط به مغز در تکامل زبان، جاکومو ریتزولاتی و مایکل آربیب، تئوری خود را در زمینهی کار تجربی با نخستیان غیرانسانی و انسانی ارائه کردند. آنها ادعا میکنند که: زبان از حرکات تکامل یافته است. این ادعا مبتنی بر این یافته است که در میمونهای ماکاک[8]، نورونهای فعالشده در واکنش به محرک بصری، نه تنها در قشر بینایی، بلکه در قشر مغز نیز مشاهده شدهاند. این نورونها، بعدها نورونهای آینهای نامیده شدند.
سپس اثرات مشابهی در انسانها در سطح سیستمهای مغزیشان مشاهده شد. در انسانها، سیستم آینهای، شامل ناحیهی بروکا است که برای فعالشدن، همراه با سیستم ورودی دیداری و قشر آهیانهای همراه میشود. این سه ناحیهی مغز، به منظور تشکیل مکانیسمهای تقلیدی قشری[9] در نظر گرفته میشوند.
دیدگاههای گذشته و دیدگاههای امروزی تکامل زبان، همگی بر یک سوال حیاتی متمرکز اند: چه چیزی منجر به ایجاد پدیدهی زبان میشود؟ چهگونه میتوان این پدیده رو توضیح داد؟
دیدگاه ما در این مطلب نشان میدهد که تفاوت بین نخستیان انسانی و غیر انسانی در ساختار مغزی آنها نهفتهاست، به خصوص نواحی مغزیای که به نوعی به بافت سفید مربوطاند.
[1] arbitrary
[2] intrinsic
[3] Abhandlung über den Ursprung der Sprache
[4] onomatopoetic
[5] syntax
[6] The Descent of Man
[7] protolanguages
[8] macaque monkeys
[9] the cortical mechanisms of imitation
منابع:
Friederici, A. D. (2017). Language in Our Brain: The Origins of a Uniquely Human Capacity.
Fitch, W. T. (2010). The Evolution of Language. Cambridge University Press.
Rizzolatti, Giacomo, and Arbib M. A., (1998). Language within our grasp. Trends in Neurosciences 21(5):
188–194.
Rizzolatti, Giacomo, Fadiga L., Matelli L., Bettinardi V., Paulesu E., Perani D.,
and Fazio F., (1996). Localization of grasp representations in humans by PET. 1. Observation versus
execution. Experimental Brain Research 111(2): 246–252.